ایران ترانه
>
بنان
>
آهنگ همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

00:00
00:00



متن آهنگ همه عمر برندارم سر از این خمار مستی بنان

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تونه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چه روی باز کردی ، در ماجرا ببستی

نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیّتی نویسیّ و هَدِیّتی فرستی

دل دردمند ما را که اسیر تست یارا
به وصال مرهمی نه ، چو به انتظار خستی

نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

برو ، ای فقیه دانا ، به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی ، من و عاشقی و مستی

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد ، به از آن که خودپرستی

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند ؟ اگر زبونی نکنند و زیردستی

گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی ، کم خویش گیر و رستی




Send Hameyeh Omr Bar Nadaram Sar Az In Khomareh Masti By Banan