IranSong
>
Shahram Nazeri
>
6

00:00
00:00



Lyrics of 6 Shahram Nazeri

ندارد پای عشق او
ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم

آی که روز و شب چو مجنونم
سر زنجیر میخواید

دل... یاریا... ای... آی...

میان و خونم و ترسممیان و خونم و ترسم
که گر آیدخیال او
آی ز بی خویشی آی ز بی خویشی
خیالش را به خون دل بیارایم
خیالش را به خون دل بیارایم

ای هی... هه ه ه...
آخ...یار... ای ...وای

همی گردد دل پارهدل پارهدل پاره
آی همه شب همچو استارهشده خواب من آواره
آی شده خواب من آواره ز سحر یار خود را
آآآآخ...ه ه ه...دوووستیار یار یار

رها کن رها کن
رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش
رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش

در آن آتشدر آن آتش
چو خورشیدی جهانی را بیارایمای...
در آن آتش چو خورشیدی جهانی را بیارایم
بیارایم

رها کنرها کن
رها کن تاکه چون ماهیگدازانه غمش باشم،غمش باشمغمش باشم


رها کن تاکه چون ماهیگدازانه غمش باشم،غمش باشمغمش باشم

آی...آخای...یار یار یار

رها کن تاکه چون ماهی
رها کن تاکه چون ماهیگدازانه غمش باشم،آی گدازانه غمش باشمغمش باشمغمش باشم

که تا چون مه نکاهم منکه تا چون مه نکاهم من
چو مه ز آن پسنیفزایم
آی کهتا چون مه نکاهم من چو مه ز آن پس نیفزایم چو مه ز آن پس نیفزایم چو مه ز آن پسنیفزایم



Download 6 by Shahram Nazeri By Shahram Nazeri