Lyrics of ashkaye man Varshan Amiri
اشک های من
دل سنگ و اب می کنه
دل کوه و خون می کنه
ولی می دونم لب تورو خندون می کنه
اشک های من
دل شب و اتیش می زنه
ابر ها رو گریون می کنه
ولی می دونم لب تورو خندون می کنه
دست خودم نیست اگه عاشق توام
تو کوره راه عشق تو رهگذرم
پلک هات و بستی رو به گریه های من
قصه ی ما به سر رسید باید برم
چیزی برامون نزاشتی جز خاطره هات
هنوز تو گوشم می پیچه زنگ صدات
بد جوری دل بسته ی بودن توام
قصه ی ما به سر رسید باید برم
قصه ی ما به سر رسید باید برم