Lyrics of avazeh Deylaman Mohammad Reza Shajarian
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
ای بر در سرایت غوغای عشقبازان
همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی
تو فارغی و عشقت بازیچه مینماید
تا خرمنت نسوزد احوال ما ندانی
شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بیگنه برانی
گر بی عمل ببخشی ور بیگنه برانی