تو شاید ندونی تو شاید ندونی که دلتنگم از درد بی همزبونی تو شاید ندونی مصیبت کشیدم از این مردم و تو که نامهربونی تو نامهربونی سفر کردی و یادی از من نکردی تو پروایی از دل شکستن نکردی تو با دیگرونی تو بیگانه با غم من آشفته حالم تویی عشق عالم تو نامهربونی تو نامهربونی تو شاید ندونی تو نامهربونی