IranSong
>
Ahmad Shamloo
>
Chahar Sorod Baraye Aida




Lyrics of Chahar Sorod Baraye Aida Ahmad Shamloo

۱

سرود ِ مرد ِ سرگردان



مرا می‌باید که در این خم ِ راه
در انتظاری تاب‌سوز
سایه‌گاهی به چوب و سنگ برآرم،

چرا که سرانجام







امید

از سفری به‌دیرانجامیده بازمی‌آید.

به زمانی اما







ای دریغ!







که مرا

بامی بر سر نیست
نه گلیمی به زیر ِ پای.

از تاب ِخورشید







تفتیدن را

سبوئی نیست
تا آب‌اش دهم،
و برآسودن از خسته‌گی را

بالینی نه







که بنشانم‌اش.



مسافر ِ چشم‌به‌راهی‌های ِ من
بی‌گاهان از راه بخواهد رسید.

ای همه‌ی ِ امیدها
مرا به برآوردن ِ این بام
نیروئی دهید!




۲

سرود ِ آشنائی

کیستی که من







این‌گونه







به‌اعتماد

نام ِ خود را
با تو می‌گویم
کلید ِ خانه‌ام را
در دست‌ات می‌گذارم
نان ِ شادی‌های‌ام را
با تو قسمت می‌کنم

به کنارت می‌نشینم و







بر زانوی ِ تو

این‌چنین آرام
به خواب می‌روم؟



کیستی که من







این گونه به‌جد

در دیار ِ رویاهای ِ خویش
با تو درنگ می‌کنم؟




۳

کدامین ابلیس ...





کدامین ابلیس







تورا







این‌چنین

به گفتن ِ نه







وسوسه می‌کند؟

یا اگر خود فرشته‌ئی‌ست

از دام ِ کدام اهرمن‌ات







بدین‌گونه







هُشدار می‌دهد؟

تردیدی‌ست این؟
یا خود
گام‌ْصدای ِ بازپسین قدم‌هاست
که غُربت را به جانب ِ زادگاه ِ آشنائی
فرود می‌آیی؟




۴

سرود برای ِ سپاس و پرستش


بوسه‌های ِ تو
گنجشکَکان ِ پُرگوی ِ باغ‌اند
و پستان‌های‌ات کندوی ِ کوهستان‌هاست
و تن‌ات
رازی‌ست جاودانه

که در خلوتی عظیم







با من‌اش در میان می‌گذارند.


تن ِ تو آهنگی‌ست
و تن ِ من کلمه‌ئی که در آن می‌نشیند
تا نغمه‌ئی در وجود آید:
سرودی که تداوم را می‌تپد.


در نگاه‌ات همه‌ی ِ مهربانی‌هاست:
قاصدی که زنده‌گی را خبر می‌دهد.


و در سکوت‌ات همه‌ی ِ صداها:
فریادی که بودن را تجربه می‌کند.



(از کتاب آیدا در آینه)




Download Chahar Sorod Baraye Aida By Ahmad Shamloo