Lyrics of Cheshmaye to Satar
من نگاهتو میخواستم که قشنگ ترین غزل بود صحبت از فاجعهء عشق با من از روز ازل بود
من یه عاشق غریبم با دلی خون و شکسته اشک من اشک غروبه رو تن پیچک خسته
آخ که چشمات چه قشنگ بود با غزل های نگاهت
آب می شد دلی که سنگ بود آخ که چشمات چه قشنگ بود
چه قشنگ بود حرف چشمات با نگاه عاشق من
کاش می موند همیشه باقی لحظه های با تو بودن
دیگه بی تو همیشه فکر رفتن رو دارم
اگه امروز بمونم واسه فردا چی دارم
پس چرا باید بمونم من که تو سینه یه آهم
پس چرا باید بمونم من که تو رنگا سیاهم
حالا من خسته از این راه می کَنم قلبمو از جا
شاید این قصهء کوتاه سهم من بوده تو دنیا
Arranger : Tooraj Shabankhani
Poet : Erik