Lyrics of Dar Shabeh Sardeh Zemestani Ahmad Shamloo
در شب سرد زمستانی کوره خورشید هم چون کوره گرم چراغ من نمی سوزد و به مانند چراغ من نه می افروزد چراغی هیچ ، نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد من چراغم را در آمدرفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک و شب سرد زمستان بود باد می پیچید با کاج در میان کومه ها خاموش گم شد او از من جدا زین جاده باریک و هنوزم قصه بر یاد است وین سخن آویزه لب: که می افروزد ؟ که می سوزد ؟ چه کسی این قصه را در دل میندوزد ؟
در شب سرد زمستانی کوره خورشید هم چون کوره گرم چراغ من نمی سوزد