میدونم یه روزی دل من می میره خورشید عشقمو اون بالا ها سایه میگیره رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانه ی من رنگ شادی را ندیده این دل دیونه من اشک میریزم روز وشب مثل ابرهای بهار مانده از تو پیش من تار مویی یادگار قلب من خاموش و غمگین چون غروب یک ستاره گریه ام از دست جدایی مثل ابری پاره پاره همچو ورغی پر شکسته تو قفس تنها نشسته در غروبی بی ترانه مانده ام بی اب و دانه میدونم یه روزی دل من می میره خورشید عشقمو اون بالا ها سایه میگیره رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانه ی من رنگ شادی را ندیده این دل دیونه من