Lyrics of Gozashtehaye Door (1350) Dariush
یادمه بچه بودیم تو گذشته های دور
اون زمون که قلب ما پر بود از شادی و شور
روزی که تورو دیدم موهاتو بافته بودی
با گل سپید یاس یه روبند ساخته بودی
بعد از اون روز قشنگ از خدا راضی شدم
از دم صبح تا غروب با تو هم بازی شدم
چه روزای خوبی بود ولی افسوس زود گذشت
تا یه چشم به هم زدیم روز و هفته ها گذشت
یادمه روی درخت دوتا دل کنده بودیم
سال بعد از اون کوچه ما دیگه رفته بودیم
شاید اون دلا دیگه خشکیده رو ساقه ها
شاید هم بزرگ شده زیر بال شاخه ها