Lyrics of Madar by Mohsen Chavoshi Mohsen Chavoshi
صدای پا نبود
صدای تِق تِقِ
شکستن تو بود
غروب خسته بود
که من سرم هنوز
رو دامن تو بود
صدای پای تو
که توی راه راه
زبونه میکشید
تمام روحمو
برای دیدنت
به خونه میکشید
به مادرم بگید
قفس شکسته و
پرنده پر زده
به مادرم بگید
بهار اومده
جوونه سر زده
یه درد مطمئن
مفاصل منو
کلافه کرده بود
تمام وزنشو
به شونه های من
اضافه کرده بود
غروب رفته بود
غروبِ توی مه
غروبِ تو غبار
غروبِ بی قرار
غروبِ روسیاه
غروبِ بی قرار
به مادرم بگید
هنوز خنده هاش
رو سر جهازش هست
به مادرم بگید
هنوز گریه هاش
تو جانمازش هست