ببار ای ابر باران بار ، باران را بیار ای شرشر باران ، بهاران را رها کن رود عاشق ، تن سوی دریا بجوش ای چشمه ی پاک ، از دل صحرا زمین بشکاف از هم ، باغ برپا شو جوانه سر براور ، غنچه گل وا شو نسیم از ره بیاور عطر فردا را پرنده ، صبح شد ، بیدار کن ما را مؤذن ، بانگ برکش ، خلق برخیزد بخوان نام خدا ، تا دیو بگریزد شهادت ده ، گواهی کن ، گواهی خواه بگو این ، این و آن ، آن ؛ هر چه خواهی ، خواه بگو شب رفت و خط فاصله پیداست به چشم باز بیداری که بر فرداست سپیدی رو به بالا می رود در کوه سیاهی رو به بستر های خواب آلود کنون ؛ صف در صف هم خیل بیداران کنون ؛ بستر به بستر ها ، سبک باران گواهی کن ، گواهی کن ، گواهی کن مرا از خویشتن تا خویش راهی کن من ام ابر و , ببارانم ، ببارانم برویانم ، برویانم , بهاران ام روانم کن به دریا ، رودبارام من بجوشانم به صحرا ، چشمه سارام من زمین ام ، می شکافم ، باغ برپای ام نسیم ام ، گل فشان ام ، عطر فردای ام پرنده ، خود من ام ؛ پرواز ده من را خود صبح ام ؛ صفای ذات ده من را ببر نام خدا ؛ ره توشه بردارم گواهی می دهم عزم گذر دارم