رها کردنت کار آسونی نیست، منو میکشه این همه دلهره به حدی گرفتار آغوشتم، که حالم به گریه گره میخوره باید خنده هامو ببینی خودت، بفهمی که مسموم آرایشه باید آخرش هر چی تصمیمته، همین روز، همین جا، مشخص بشه منم حقمه تا بدونم چرا، غرورت بهم پشت پا میزنه یه تکلیف روشن باید رو کنی، بدونم که چی سرنوشت منه اگه حاصل کشت احساس من، تو وقت درو به علف میرسه ولی در عوض آرزوهای تو، یه روزی به عمق هدف میرسه
رها کردنت کار آسونی نیست، یه کم مرهم زخم احساس باش منو لای این گریه ها له نکن، اگه مردی مردونه رو راست باش رها کردنت کار آسونی نیست، منو میکشه این همه دلهره به حدی گرفتار آغوشتم، که حالم به گریه گره میخوره باید خنده هامو ببینی خودت، بفهمی که مسموم آرایشه باید آخرش هر چی تصمیمته، همین روز، همین جا، مشخص بشه
منو ببخش، اگه یه روز دیدی ازت دور شدم، بدون که چاره ای نبود، بدون که مجبور شدم