آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور
سررسید دفتر روز است نه شب عشق سودای شبانه است که درازست و قلندر پیدا جان به جان آفرین تسلیم نمی شود بازگشت همه به سوی او نیست
آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور
دست به قنداق نمی رود تفنگ غلاف می شود جهان اصلا نمی چرخد؛ راه هم نمی رود روز به شب نمی نشیند. ای روز به شب نمی نشیند
آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور
بهرام گور از پله بالا نمی رود, پله آهو به دست هیچ کس آرام نیست آهو به دست هیچ کس آرام نیست غزل در کوچه روانه نیست غزل در کوچه روانه نیست غزل در کوچه روانه نیست
آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور
معشوق همیشه پابرجاست تکرار نمی شود همه چیز شب وصل قبل از تولد نیست عقل یک لاستیک فرسوده نیست؛ گیر کرده در گل و لای مغز نیست یک مخابرات متروکه مغز نیست یک مخابرات متروکه مغز نیست یک مخابرات متروکه
آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه پس که این طور آه پس که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور آه که این طور