مدتی هست در آزارمو می دانی تو به کمند تو گرفتارم و می دانی تو از غم عشق تو بیمارم و می دانی تو داغ عشق تو به لب دارم و می دانی تو گر ز آزردن من هست غرض مردن من مردم آزار مکش از پی آزردن من ما نباشیم که باشدکه جفای تو کشد به جفا سازد و صد جور برای تو کشد