امشب با باران ، همزاد تو ، نجوا ها دارم با یاد تو ای روح شبنم در گلزاران ، خوش بادت نم نم بر می خواران ای گیسویت شکن به شکن خوش ، وی از بویت هوای چمن خوش ای چون آبی بر آتش من خوش ، امشب در من جوانه بزن خوش با یاد تو در زیر باران ، جان می شویم از این غباران
گر چه صفایی دارد عالم باران امشب ، بی تو حزین می بارد ابر بهاران امشب هوای دل را همه غم گرفته بی تو ، قسم به باران که دلم گرفته بی تو
کشدم دل بر آتش ، آن خاطره ی خوش در صبح بهاران اون خاطره ی خوش در صبح بهاران
من و با تو پریوش ، آن گشت و گذاران در نم نم باران آن گشت و گذاران در نم نم باران
که گلی در باران چیدی ، به منش دادی ، خندیدی بسته بودم به رخ تو نظر ، زیر باران به دو دیده ی تر گفتم ای گل به صفای سحر ، گل نخندد ، تو نخندی اگر
ای که به یادت باران ، قطره به قطره شب را کرده چراغانی می شود آیا امشب از سفرت برگردی ، ای که سفر کردی ز برم در شب بارانی ای که به یادت باران ، قطره به قطره شب را کرده چراغانی می شود آیا امشب از سفرت برگردی ، ای که سفر کردی ز برم در شب بارانی