توشة عمر رحیم معینی کرمانشاهیمهدی مفتاحهمایون گوشه شوشتری آواز: تو که نا خوانده ای علم سماوات(باباطاهر)
متن تصنیف: چوندرای کارواندر میانشبروان ر بانگ عمر ما,می رسد بگوش با گذشت این و آنمی دهدندازمان رهر سحر که ای خفتگان به هوش بی خبر آمدی همچو رهگذربی خبر می روی توشه ای ببر عمر دیگر،کی دهندتداستانهادرزمانها ر مانده از کاروانها زین حکایت با خبر شو تا بماند داستانی ر از تو اندر زبانها نیمه شب از رهگذری،می گذری در سفری بی خبر از قافله در گوشة صحراها در دل این دشت سیه،جان تو ای مانده به ره گمشده در پیچ و خم شوق و تمناها نکنی گرهوسی، ملکوتی نفسی تو کهمرغ فلکی،منشین در قفسی ز چه دلبسته شوی،به خدا خسته شوی چو مرادت نبود،به مرادی برسی