هر نیمه شب در پرتو ماه مستانه چون باز آیم از راه خیزد پریشان مادر از خواب از سینه سوزان کشد آه بنشیند غمگین روبرویم چشم اشم آلودش بر سویم افسرده مادر آزرده مادر بر چهره نا امیدش ÷ولیره موهای سپیداش افتاده در دام بلا مادر چون مرغی پر شکسته در گوشه غم نشسته دارد از دستم شکوه ها مادر میسوزم از سوز آهت مادر شرمنده ام از نگاهت مادر تنها نه از تو غافلم من خود غافل از خود دلم من افسرده مادر آزرده مادر افسرده مادر ای از جان بهتر