ای رقیب ای دشمن من دشمن جان و تن من برده ای زیبای ما را خود گرفتی جای ما را *** لعل لب او نوش تو گرمایعقل و هوش تو راز وفاداری چو من می خواند او در گوش تو جان تو جان اوجانم قربان او *** می خواهم از خدایش که سر نهم به پایش فنا شوم برایش جان تو جان اوجانم قربان او *** او قرار جان من بود یار هم پیمان من بود از برم او را ربودی در کنار او غنودی
من رفتم و تو آمدی آتش به جان من زدی تا بر سر پیمان بود هرگز مکن با او بدی جان تو جان اوجانم قربان او *** به عشق او تو مستی دل مرا شکستی برش کنون که هستی جان تو جان اوجانم قربان او