متن آهنگ سفر کرده محمدرضا عیوضی
از کدامین قبیله می آیی
قبله سبز آرزوهایم
هم اگروقت رفتند گفتی
میروم با غروب می آیم
بعد تو هر پسین دلتنگی
پنجره پنجره نگاه شدم
شب که شد اشکها مرا بردند
رفتم و همنشین خاک شدم
همه جاده های خاک آلود
می شناسن انتظارم رو
در دل خود برای همدردی
گریه کردند روزگارم را
نکند شهر شرقی خود را
ای سفر کرده برده ای از یاد
یا که شاید سپرده ای دیگر
غربتم راهر چه بادا باد
بی تو ای مهربانتر از خورشید
وقت هایم همه زمستانی است
بی تو اینجا بهارم حتی
چشمهایش همیشه بارانی است