متن آهنگ شکوه لیلا فروهر
از تو با تو شکوه کردم نازنینم درد دلهامو نوشتم
شب سحر شد من هنوزم قصه دل از تمام لحظه های سرنوشتم...می نو شتم...می نوشتم
من تو را بر برگ گل ها می نوشتم
من تو را بر موج دریا می نوشتم
من تو را با این نفس ها عاشقونه
بر دل غمگین و تنهام مینوشتم
دونه دونه نامه هامو پاره کردی
تو منو از شهر خود آواره کردی
بعدمنهرگزنگفتی او کجا رفت
از کسی هرگز نپرسیدی چرا رفت
رفتم ودیگر زمن نامی نبردی
دل به عشق دیگری بی من سپردی
بی تو من با عالمی بیگانه بودم
هر چه بودم عاشقی دیوانه بودم
بعدمن باهرکه بی من می نشینی
آرزو دارم گل شادی نچینی
تا که هستی روی خوشبختی نبینی
...روی خوشبختی نبینی
از تو با تو شکوه کردم نازنینم درد دلهامو نوشتم
شب سحر شد من هنوزم قصه دل از تمام لحظه های سرنوشتم...می نو شتم...می نوشتم
دونه دونه نامه هامو پاره کردی
تو منو از شهر خود آواره کردی
بعدمنهرگزنگفتی او کجا رفت
از کسی هرگز نپرسیدی چرا رفت
رفتم ودیگر زمن نامی نبردی
دل به عشق دیگری بی من سپردی
بی تو من با عالمی بیگانه بودم
هر چه بودم عاشقی دیوانه بودم
بعدمن باهرکه بی من می نشینی
آرزو دارم گل شادی نچینی
تا که هستی روی خوشبختی نبینی
...روی خوشبختی نبینی
از تو با تو شکوه کردم نازنینم درد دلهامو نوشتم
شب سحر شد من هنوزم قصه دل از تمام لحظه های سرنوشتم...می نو شتم...می نوشتم