از تو با تو شکوه کردم ، نازنینم درد دلهامو نوشتم شب سحر شد ، من هنوزم قصّه ی دل از تمامِ ، لحظه های ، سرنوشتم می نوشتم ، می نوشتم
من تو را بر برگ گلها می نوشتم ، من تو را بر موج دریا می نوشتم من تو را با این نفس ها عاشقونه ، بر دل غمگین و تنها می نوشتم
دونه دونه نامه هامو پاره کردی ، تو منو از شهر خود آواره کردی بعد من هرگز نگفتی او کجا رفت ، از کسی هرگز نپرسیدی چرا رفت رفتم و دیگر ز من نامی نبردی ، دل به عشق دیگری بی من سپردی بی تو من با عالمی بیگانه بودم ، هرچه بودم عاشقی دیوانه بودم
بعد من با هرکی بی من نشینی ، آرزو دارم گل شادی نچینی تا که هستی روی خوشبختی نبینی ، روی خوشبختی نبینی
***************
از تو با تو شکوه کردم ، نازنینم درد دلهامو نوشتم شب سحر شد ، من هنوزم قصّه ی دل از تمامِ ، لحظه های ، سرنوشتم می نوشتم ، می نوشتم
بعد من با هرکی بی من نشینی ، آرزو دارم گل شادی نچینی تا که هستی روی خوشبختی نبینی ، روی خوشبختی نبینی
***************
از تو با تو شکوه کردم ، نازنینم درد دلهامو نوشتم شب سحر شد ، من هنوزم قصّه ی دل از تمامِ ، لحظه های ، سرنوشتم می نوشتم ، می نوشتم ، می نوشتم
آهنگساز : حسن شماعی زاده ترانه سرا : هما میر افشار