دریا اینجا دیگر نمیماند دیگر در این بندر نمیماند آخر عروس این بندر بی پروا برده با خود تک فانوس قلبم را
کلبه سردم روزی جای او بود بر لب من عطر لبهای او بود روز به دل روی ماسه ساحل یک دو نشان از جای پای او بود گرچه مرا چون موج از خود رانده خاطرش در یادم به جا مانده