یه غریبه اومد از راه، او نگاهی آشنا داشت با تموم خستگی هاش او یه قلبی همصدا داشت خونه ی سرد من گرم شد با محبتت غریبه تا غرور رفته رسیدم با یه چشمکت غریبه نکنه یه روز غریبه بره از شهر من دیگه دنیای من ، منو غریبه نکنه غریبه راستی یه غریبه باشه دیگه هر چی ساختم نمیره تو قلب من نمیره تو قب من نخواستم که بدونم اون غریبه یه غریبه س فقط یه غریبه س ، یه غریبه س