تو اینجایی کنار من ولی با گریه مأنوسی به ظاهر با منی اما داری تنهایی می پوسی به ظاهر با منی اما چشات بارونی و شرجی چرا هیچوقت نفهمیدم تو از من داری می رنجی؟ خبر داری از احساسم که به عشق تو محکومه تو چشمای من مجرم همیشه ترس معلومه مجرم منم که زندگیت کنار من تباه شد عذاب تو برای من شبیه یک گناه شد منو ببخش مقصرم دوباره اشتباه شد
از این احساس بیزاری با این دیوونه درگیری دارم از دست میرم چون داری داری از دست من میری در و دیوار این خونه به گریه متکی میشه من و این خونه حرفامون داره با هم یکی میشه مجرم منم که زندگیت کنار من تباه شد عذاب تو برای من شبیه یک گناه شد منو ببخش مقصرم دوباره اشتباه شد مجرم منم که زندگیت کنار من تباه شد عذاب تو برای من شبیه یک گناه شد منو ببخش مقصرم دوباره اشتباه شد