دست خالی ، دل پر ، پای خسته ، تن سرد کوله بار غم به دوش ، رخ پر از غبار درد
من و باد عمری میشه همسفریم هر دومون تو راه غم رهگذریم من و باد عمری میشه همسفریم هر دومون تو راه غم رهگذریم
پیرهن آسودگی به تن ما نمیاد کسی مثل من و باد پریشونی نمیخواد من و باد شعرمونو میخونیم تو در و دشت شعرمون شعر گریز ، شعرمون شعر گذشت من وباد عمری میشه همسفریم هر دومون تو راه غم رهگذریم
باد به من رو میکنه خسته از هول و هلاک خودشو نفس زنون میکشونه روی خاک با لبای بادگیرا غمشو آه میکشه شکل سرگردونیشو رو تن راه میکشه من و باد عمری میشه همسفریم هر دومون تو راه غم رهگذریم
هر دومون بی همزبون ، هر دومون بی آشیون لحظه هامون همه پوچ ، قصه مون قصه ی کوچ میره تا به آسمون شعله ی فریادمون اما باز نمیرسه هیچکسی به دادمون اینه سرنوشت ما که پریشون بمونیم معنی این موندنو پریشونی بدونیم من و باد عمری میشه همسفریم هر دومون تو راه غم رهگذریم
باد به من رو میکنه خسته از هول و هلاک خودشو نفس زنون میکشونه روی خاک باد به من رو میکنه خسته از هول و هلاک خودشو نفس زنون میکشونه روی خاک باد به من رو میکنه خسته از هول و هلاک خودشو نفس زنون میکشونه روی خاک