باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت قاصدی کو که سلامی برساند ز منت ؟ وقت آن است که با نغمه ی مرغ سحر پر و بالی بگشایی , به هوای وطنت
خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا چند ؟ دیگر ای غنچه برون آر سر از پیرهنت
بر لبت مژده ی آزادی ما می گذرد جان صد مرغ گرفتار به فدای دهنت
دوستان بر سر پیمان درست اند ، بیا که نگون باد سر دشمن پیمان شکنت که نگون باد ,که نگون باد ,سر دشمن پیمان شکنت
باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت قاصدی کو که سلامی برساند ز منت ؟ وقت آن است که با نغمه ی مرغ سحر پر و بالی بگشایی ,پر و بالی بگشایی , به هوای وطنت پر و بالی بگشایی به هوای وطن