متن آهنگ نقاش مسعود فردمنش
من چه نقشی دارم اینجا
نقشه هست نقاش کو
صد هزار مجنون میان پرده اند
صد هزار مجنون یکی لیلاش کو
واه چه این تصویرها سردرگم اند
چاکران بی شمار و نوکران بی حساب آقاش کو
بچه ها و مدرسه عاقبت شاگرد بازیگوش
از کلاس درس بیرون می شود
در حیاط مدرسه در تکاپویی برای بازگشت
شاکی از آموزگار نا امید از روزگار
ای شما ای والدین بی خیال ناظم و فراش کو
در ته کوچه ای در میان جوی آب
عابری غرق بی خون زخم تیغی بر کمر
ناله ای سر می دهد ، با شمام ای پاسبان نیمه مست
پس کجاست آن چاقو کش اوباش گو
یک قدم آن دورتر آفتابی بی داغ تر پر نورتر
مردمانی مهربان مردمانی که پر از عشق است در لبخندشون در جانشون
مردمانی که شکوهی جاودان دارند در ایمانشان
دستهاشان را برای دوستی آورده اند
من چه نقشی دارم اینجا نقشه هست نقاش کو