سر اون کوچه ی دلباز درختی عشق من با قامتی مثل سپیدار یه بغل غنچه ی سرخ مونده تو دستاش چشم به راه منه و لحظه ی دیدار واسه دیدارش چه بی تاب دوتا چشمام مثل آهو پر شتاب میرم اما برکه ی اشک سر رامه بی امونه پر آب
سر اون کوچه ی دلباز درختی نازنین خسته ی من از پا نشسته قسمت محبوب من چی بوده از عشق یه بغل غنچه و یک آغوش بسته واسه دیدارش چه بی تاب دوتا چشمام مثل آهو پر شتاب میرم اما برکه ی اشک سر رامه بی امونه پر آب
شوق دیدنش نیاز دلنواز چقدر در این نیاز ناز خدا رو بکشم؟ روی شونه هام ز شور عاشقی چقدر با خستگی بار دعا رو بکشم؟ چقدر خواستم و می خوام بشه به اون کوچه پرواز کنم با همین بارون اشکام برم اون غنچه ها رو باز کنم کوچه رفته در سکوت و عشق من رفته به خواب انتظار غنچه های سرخ تو دستش بیقراره بیقراره بیقرار سر اون کوچه ی دلباز درختی