☰
خواننده ها
ترانه ها
آلبوم ها
متن ترانه ها
Home
English
Likes
Playlist
Artists
ایران ترانه
>
احمد شاملو
>
آلبوم رباعیات خیام (2)
گویند که دوزخی بود عاشق و مست...
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه...
قومی متفکرند اندر ره دین...
من ظاهر نیستی و هستی دانم...
من لعبتکانیم و فلک لعبت باز...
چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ...
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت...
گردون نگری ز قد فرسوده ماست...
از من رمقی به سعی ساقی مانده است...
چون آمدنم به من نبُد روز نخست...
دوری که در او آمدن و رفتن ماست...
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم...
تا دست بر اتفاق بر هم نزنیم...
صبح است دمی با می گلرنگ زنیم...
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است...