Lyrics of Agar hameh Shaer Boodand Shahyar Ghanbari
اگر همه شاعر بودند قصابان غزل می فروختند ! و عشق رفتار گلی بود که از هر گلدان هر قرقبان به تساوی سر می زد
اگر همه شاعر بودند شاید که شعر ارزانترین تحفه بود ! اما اگر همه شاعر بودند ستاره بیشتر بود بر عادت ِ نوشتن !
شانه هات بوی گوشت سوخته نمی داد ! ترانه ها برای عاشق بودن بس بود ! و بدرود از جنس سرب و دود نبود !
اگر همه شاعر بودند تو تنور مرا روشن می کردی و من داس می ساختم تا گندم ترا درو کنم
اگر همه شاعر بودند هر روز ختم من نبود ! هر روز یک میدان "همه" بود ! با "رنگ"، "سرود"،"عشق"،"عود"،"بُخور"،"رود" نه به دستور "حزب" به امر جناب "عشق" ! درود
اگر همه شاعر بودند همه ی یک کاسه سهم دو دهان بود و باغ پشت قباله ی همه بود ! اقاقیا بیشتر می ریخت بر رفتار ما سرو کمی می نشست در سایه گاه من دریا حرمت ماهی را می شناخت و ماهیگیران چکمه های خونین شان را به موج نمی شستند و تور ِنور نمی بافتند تا دور ِدور تا عشق ِ عشق
اگر همه شاعر بودند آشغالدانی تو از ترانه ی من پر بود و حضور من از پلکان خانه ی تو سر می رفت
اگر که تو شاعر بودی ! سخاوت دستانت بیشتر بود
اگر که تو شاعر بودی ! رنگین کمان در صبحانه ی تو بود و دریا از پشت خواب تو رد می شد
اگر که تو شاعر بودی ! نفس عزیز بود پرنده نمی ترسید ستاره تا فواره پایین می آمد و من بر می خاستم تا تو که از تو بگویم
اگر که تو شاعر بودی ! زمین عبور ترا می رویاند و من کنار تو می ماندم تا همیشه ی دریا ،همیشه ی ماهی
اگر که تو شاعر بودی ! من و تو از تمام درختان سَر بودیم اینجا مرگ از خویش میمیرد شاعر اما از عشق ! مرگ در قبرستان می میرد عشق اما موج بازی یک نارنج است بر کف گریه های آب !
یک کوره نور یک نبض ِسرخ بر پیچ پیچ ِ آبی ِدریا یک شعر ِتر منشور شبنمی بر نیلوفران آب در اتفاق سر زدن از خود ،خدا شدن طلا شدن تا مرگ ِمرگ دریا دچار آبی ِ آب است ! دریا دچار عادت زورق دچار عادت زورقبان ما می رویم به سمت مشرق ِ پاروها به جانب ِما دچار عادت ما باش !!