آمدی ای نازنين رفتهام باز آمدی
بار ديگر با دل بيگانه دمساز آمدی
بعد تو مشت فريب کنج قفس ماند از دلم
ای پرستويی که با اين شوق پرواز آمدی
رفتی و من ماندم و تنهايی و پايان عشق
بعد عمری عشق من بهتر از آغاز آمدی
آه ای تمام هستی من
آمدی ای نازنين رفتهام باز آمدی
بار ديگر با دل دیوانه دمساز آمدی
بعد تو مشت فريب کنج قفس ماند از دلم
ای پرستويی که با اين شوق پرواز آمدی
رفتی و من ماندم و تنهايی و پايان عشق
بعد عمری عشق من بهتر از آغاز آمدی
آه ای تمام هستی من
رفتی و تنهای تنها
مردم از بیهمزبانی
رفتی و بعد از تو من
همچنان خاکستری
مانده بعد از کاروانی
بعد آن فرزانگیها
گمشدم در بینشانی
آمدم من کو به کو
خسته و بیآرزو
همچنان برگ خزانی
آمدی تا آنکه باشی با من
بعد عمری تنها
چشم تو همچون ستاره تا رفت
در سکوت شبها
ای که بودی سايه من عمری
در شب مستیها
تا ابد بايد بمانی با من
بعد از اين در دنيا
ای که بودی سايه من عمری
در شب مستیها
تا ابد بايد بمانی با من
بعد از اين در دنيا
ای که بودی سايه من عمری
در شب مستیها
تا ابد بايد بمانی با من
بعد از اين در دنيا