Lyrics of Arezooye Kham feat Arash mitooie Sima Bina
خدا آخ جان چه شود خار دل تمام و نشد بسوختیم در این آرزوی خام و نشد وداع بگفت شبی میر مجلس تو شوم شدم در رغبت خویشش کمین غلام و نشد پیام داد که خواهم نشست با رندان پیام داد که خواهم نشست با رندان بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد رواست در ور اگر می تپد کبوتر دل بدید در ره خود تاب و تیچه دام و نشد در آن هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد به کوی عشق من بی دلیل راه قدم که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
فغان که در طلب گنج نامه ی مقصود فغان که در طلب گنج نامه ی مقصود شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد دریغ و درد که در جستجوی گنج حضور بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد هزار حیله برانگیخت تا بزد سر عشق در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد