آن دل که اسیر بلا نشود سرچشمه ی مهر و وفا نشود آن دل که تهی بود از غم دوست او را خبری ز خدا نشود بر آسمان نوشته که وفا با جان ما سرشته ************ فردا یاری به یاری آشنا گردد باغ هستی پر از گل وفا گردد اشک حسرت ز چشم آسمان ریزد هردم یاری ز یار خود جدا گردد ************ دانی که به ما به چه دل داده خدا دل داده خدا که کنی مهر و وفا داده به کسی به غم دگری ندهی برفته بی پری که دگر ثمری ندهی ************ آن دل که اسیر بلا نشود سرچشمه ی مهر و وفا نشود آن دل که تهی بود از غم دوست او را خبری ز خدا نشود بر آسمان نوشته که وفا با جان ما سرشته ************