بارون نم نم پاییز اشک من زگونه جاریست گیم از دوریست حسرت دیدن توست توی دریای چشمات توی اقیانوس قلبت رهام کن تا دوباره پر بگیرم
عشق تو واسه من . . . مثل نفس کشیدن بی تو مجنونم . . . آواره ، در به در بی تو روزهام مثل شب سرد زمستون با تو حتی شبهام برام یه روز روشن
به من نگاه کن با دریای چشمات دل اسیر نگاهته . . . اسیر گرم دستات
درد من یکی دوتا نیست درد عشق و درد جداییست درد فرسوده شدن درد غربت تن امیدهام بهانه ای شد بهنه ماندنم شد خسته تن در التهابش . . . شب و به روزهام میرسونه وقتی که نیستی . . . ساکته دل همدمه برام هر یه روزش . . . مثل یه عمر میگذره کار من میشه گله از . . . سرنوشت و ظلم دهر نه که شادی ماتم . . . مرهم درد و زجر میگه دل رها شو ز تن . . . وقتی تن اسیر دهر درد دل رها کن . . . با اندیشه پرواز