IranSong
>
Alireza Ghorbani
>
Be Darya - Tak Navazi Balaban

00:00
00:00



Lyrics of Be Darya - Tak Navazi Balaban Alireza Ghorbani

آن همه مُرغان به خدمت ِ سیمرغ رفتند ، هفت دریا در راه پیش آمد ،

بعضی از سَرما هلاک شدند و بعضی از بوی ِ دریا فُرو اُفتادند .

از آن همه دو مُرغ بماندند .
مَنی کردند که همه فُرو رفتند ، ما خواهیم رسیدن به سیمرغ .

همینکه سیمرغ را بدیدند دو قطره خون از مِنقارِشان فُرو چکید و جان بدادند .

آخر این سیمرغ آن سوی ِکوه ِ قاف ، ساکن است اما پرواز ِ او از آن سو خدای داند تا کجاست .

این همه مُرغان جان بدهند تا گَردِ کوه ِ قاف دریابند .
*
اگر از جسم بُگذری و به جان رَسی به حادِثی رسیده باشی

چون چُنین بارگاهی است ، اکنون او بی نیاز است ، تو نیاز ببَر که بی نیاز ، نیاز دوست دارد .

این است تمامی ِ سخن که تمامی اش نیست .
*
از آسمان هفت دَر باز شد و اِستون ها دیدم از زمین تا آسمان .

باز مولانا را دیدم بر سَر ِ منبر و دو کَس از هوا در آمدند

سوی ِ مولانا با گیسوهای عَلَویانه

چَشماشان بزرگ چون دَروازه و پُر نور .

طَبَق ها با طبق پوش بیاوردند پُر جوهر ، پیش ِ مولانا نهادند ،

سخت دلتنگ بود ، چیزی بر او فُرو آمده بود .



Download Be Darya - Tak Navazi Balaban By Alireza Ghorbani