از باورهاي دروغين گذشتم از افسانههاي عشق گذشتم از خوابهاي آشفته شبهاي هراز به صبح حقيقت رسيدم
باران غبار چشمانم را شست من اكنون ميبينم
شبي كه ندانسته نطفه بودنم بسته شد و طپش زندگي در قلبم به صدا در آمد سحرگاهي كه ورودم را به دنياي معماها با گريهاي آغاز و در آغوش مادرم دوباره به خواب فرو رفتم تو با من بودي
بچهگيهاي معصوم پر از صداقتهاي مومن پر از قهرمانهاي جاودان زماني كه خوشبختي در پرواز پروانههاي رنگي بود تو با من بودي
وقتي كه يأس زندگي با پرواز پروانهها به هوا نرفت و خنده در چشمهاي مهربانت مرد تو با من بودي
لحظهاي كه اولين بار چشم در آينه دوختم و در حيرت بودنم فرو رفتم تو با من بودي
وقتي به كوچه قهرمانهاي داستان ايمان آوردم و به دنبال معناي پاكي در چشم آدمها خيره شدم و تفسير صداقت را در كتاب زندگي دروغي يافتم تو با من بودي
تو با من بودي از ابتدا از نخست مثل سايه مثل خواب با من بودي با من زيستي و در من رشد كردي
قهرمانها در چشم من مردند صداقت در دستهاي دو رويي له شد خوشبختي در پرواز پروانهها نبود و خدا لا به لاي ابرها خانه نساخته بود
معماهاي زندگي يكي پس از ديگري حل شد اما اما معماي وجود تو بزرگتر و بزرگتر از باورم گشت [ آهنگ های ایرانی و موزیک آلبوم های جدید در ایران ترانه ] به من بگو كيستي تو چيستي تو خواب هستي يا بيداري رويا هستي يا هوشياري به من بگو تا شوق را از شور عشق را از نور و سيب سرخ زندگي را از باغ روياهاي دور بچينم به من بگو