تو از دست هام سر خوردی، چه بی اندازه ترسیدم به حدی که تموم عمر با فکرش خواب بد دیدم دلم از آب می ترسید، به خاطرت به دریا زد تو از دست هام سر خوردی دلم مجبور شد جا زد دلم تن داد به طوفانی که خاصیت دریا بود نمی شد هیچ کاری کرد این از چشمهات پیدا بود من و بی دردسر چشم هات به جایی می کشونن که نشستم از خودم می گم به گوشت می رسونن که تو گوش هات و بگیر محکم، دارم من از خودم می گم دارم با خودم از روزی که عاشقت شدم می گم دلم تن داد به طوفانی که خاصیت دریا بود نمی شد هیچ کاری کرد این از چشمهات پیدا بود من و بی دردسر چشم هات به جایی می کشونن که نشستم از خودم می گم به گوشت می رسونن که
