دانی کدام دولت در بزمی نیاید چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
دانی کدام دولت در بزمی نیاید چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرم تنی که محبوب از در، فرازش آید چون رزق نیکبختان بی محنت سوالی بعد از حبیب ، برمن نگذشت جز خیالش وز پیکر ضعیفم نگذاشت، جز خیالی سال به سال با او یک روز بود گویی وکنون در انتظارم وکنون در انتظارم روزی به بعد رسانی روزی به بعد رسانی
هی بلبل،اگر نالی من باتو هم آوازم تو عشق گلی داری من عشق گلم دارم گرچه شب مشتاقان تاریک بُود اما به امید نباید بود از روشنی واهی