چنان در قید مهرت پایبندم که گویی آهوی سر در کمندم گهی بر درد بی درمان بگریم گهی بر حال بی سامان بخندم نه مجنونم که دل بر دارم از دوست نه مجنونم که دل بر دارم از دوست مده گر عاقلی بیهوده پندم مده گر عاقلی بیهوده پندم
با ما بودی بی ما رفتی چو بوی گل به کجا رفتی تنها ماندم تنها رفتی چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود دور از یارم خون می بارم چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود دور از یارم خون می بارم با ما بودی بی ما رفتی نه حریفی تاب آ غم دل گویم نه امیدی در خاطر که تو را جویم نه حریفی تاب آ غم دل گویم نه امیدی در خاطر که تو را جویم ای شادی جان سرو روان کز بر ما رفتی از محفل ما چون دل ما سوی کجا رفتی با ما بودی بی ما رفتی تنها ماندم تنها رفتی