می دانم می دانم که می بینمت روزی دست تو را گیرم روی تو را بوسم ای دختر رویایی من
ندیده ام رویت نه می دانم نامت اما تو را می پرستم در خواب و بیداری ای دختر رویا به امید تو زنده هستم شاید روزی بینم تو را سر راهی گویم به تو قصه ی دل بنشانمت آن گه در حجله ی گل ها خوانم برایت غصه ی دل
می دانم می دانم که می بینمت روزی دست تو را گیرم روی تو را بوسم ای دختر رویایی من می خوانم می خوانم با نغمه ی جان سوزی در گوشت از مستی افسانه ی دل را ای همدم تنهایی من