Lyrics of Donya Saman
دنیای با تو بودن، دنیای ناشناسه
وقتی نگین چشمات ، لبریز التماسه
با اون لبای بسته ، حرفای تازه داری
خوندم من از نگاهت ، انگار دوسم نداری
آتیش نزن به جونم ، خودت با من می سوزی
یادت باشه عزیزم ،دوستم داشتی یه روزی
دنیای با تو بودن، دنیای ناشناسه
وقتی نگین چشمات ، لبریز التماسه
با اون لبای بسته ، حرفای تازه داری
خوندم من از نگاهت ، انگار دوسم نداری
آتیش نزن به جونم ، خودت با من می سوزی
یادت باشه عزیزم ،دوستم داشتی یه روزی
دنیای با تو بودن ، اگرچه زندگیمه
اما به پات نشستن ، از روی سادگیمه
چشمام اگه یه روزی ، نخواد تورو ببینه
بهتر که تا قیامت ، در انتظار بشینه
آتیش نزن به جونم ، خودت با من می سوزی
یادت باشه عزیزم، دوستم داشتی یه روزی
آتیش نزن به جونم ، خودت با من می سوزی
یادت باشه عزیزم، دوستم داشتی یه روزی
دنیای با تو بودن ، اگرچه زندگیمه
اما به پات نشستن ، از روی سادگیمه
چشمام اگه یه روزی ، نخواد تورو ببینه
بهتر که تا قیامت ، در انتظار بشینه
آتیش نزن به جونم ، خودت با من می سوزی
یادت باشه عزیزم، دوستم داشتی یه روزی
آتیش نزن به جونم ، خودت با من می سوزی
یادت باشه عزیزم، دوستم داشتی یه روزی
آتیش نزن به جونم
آتیش نزن به جونم
آتیش نزن به جونم
آتیش نزن به جونم