منو تا فصل رسیدن برسون و در به در کن---خالی از دغدغه ی شعر منو تا واژه سفر کن 2( باورم کن مثل قصه توی پیچ آخر خواب---باورم کن مثل دلتا تو مسیر مبهم آب با تو تا بدرقه ی عشق یه سفر فاصله دارم---اما تا واژه ی آخر گریه هاتو کم میارم منو رو کن به ستاره با طلوع نغمه ی ساز---منو خیس گریه هات کن به اشاره یه آواز جاده تا آخر قصه بی عبور و سوت و کور ه--حالا که خورشید چشمات پشت قله های دوره)2