از اون روز که از پیشم سفر کردی دل به دریا زدیو خطر کردی عاشقتو عاقبت درد به در کردی اره منو با مردن سر به سر کردی
نغمه های من سوز تنهایی گرفت وجودم را رعشه و بی مهابایی گرفت باور ندارم که هم اواییم سکوت بی سامانی گرفت من نیز سفر کردم اما اما مرا دریا قهر دریایی گرفت
نوایم کو؟ سازم کو؟ غرورم کو؟ فراموشم شده بود فراموشم شده بود اشکان التماسم غرورمو شسته بود اون زمون که تنم خسته کنار دریا نشسته بود اره اون زمون بود اون زمون بود که دل شکسته بود
نبودت چندین سالیت که میسوزاندم مرا سیل اشک به ساحل خاطره ها می رساندم
باز دریا قهر است با من باز دریا قهر است با من انگاری وقت سفر دلت از من غصه داشت این نبودنت کلی برام از خستگی قصه داشت
موهایم سفید شد از غم نبودنت هنوز کنار ساحل دارم امید اومدنت
نامه ی آخرتو هنوز دارم تو دست چه اشکایی پای این نامه نشست
ای دریا لحظه باش با ما نیز آشتی به یاده روزای دور آشنایی اجازه هم ده برای جستجویی نگین همنفسیو تنهایی