Lyrics of Gheteh E Zarbi E Santoor Mohammad Reza Shajarian
تا دور چشم مست او، جای می از نای سبو، خون کرده در پیمانهها بشنو زساز قصهگو، سوز دل من مو به مو، در پردهی افسانهها
بشنو ناله درد کز دل خیزد، شاید زین ناله خونین اشک ات بر رخ ریزد خدا را ! خدا را ! که این شام غم را سحر از پی نیاید چه سازم! چه سازم! صبوری ما را ظفر از پی بر نیاید
تا کی ناله؟ تا کی مویه؟ برخیز ای رهنشین! گامی از کفر و دین، نه فراتر! برخیز با خیل مستان، چو می خاموش و جوشان بنشین با می پرستان، به دور از خودفروشان!
مگر از زندگانی مراد دل ستانی، مراد دل ستانی مگر از زندگانی که گردون، به افسون، چو بستیزد نهد از جامجم افسانهای در روزگاران
بیا خودکامگی از سر بنه، چون جام می در بزم یاران درده ساقی، زان می جامی، تا برگیرد از من خودکامگی