IranSong
>
Bahram Hasiri
>
Gorizan

00:00
00:00



Lyrics of Gorizan Bahram Hasiri

نخواهم که دگر پا به سر کوی تو بگذارم
سپارمدل خود دست غم و دست تو نسپارم
نیارم من بی نام و نشان نام تو را به زبان
در آن دم که شوی از غم من خسته دل و نالان
که رسید از غم تو به لبم جان

از دام تو جستم من دیوانه رفتم شدم از خانه رفتم
تا با من شیدا شدی دیوانه رفتم شبی مستانه رفتم
با این دل درد آشنا رفتم من از شهر آشنا
ریزم سرشک غم چرا بر دامن

رفتم من ای پیمان شکن
بگذشتام از عشق تو هم
دیگر مگو ازمن سخن بر شرر من

گفتی یادت کنم با نامه ای شادت کنم
از محنت آزادت کنم در هجران
رفتم که از یادم روی آوازی از من نشنوی
گاهی چو من همدم شوی با غم جهان


به خدا پس از این دل خود ندهم به کسی
نبود به دل من هوسی




Download Gorizan By Bahram Hasiri