شب ظلمانی و گرگان کمین کرده به راه دل قوی دار که صبح و سحری هست هنوز سر نیامد غم ایام در این خیز اگر باخبر باش که خیز دگری هست هنوز
زین درخت گرچه بریدند بسی شاخه ولی ریشه در آب و امید ثمری هست هنوز دست ناپاک تبردار اگر در کار است رویش جنگل پرکارتری هست هنوز
آرش و کاوه و صد عاشق جانباز دگر زان همه در تن ایران اثری هست هنوز شعله عشق رهایی نتوان کرد خموش زیر خاکستر گرمش شرری هست هنوز گر به آتش بکشند بال و پر آزادی گر به آتش بکشند بال و پر آزادی همچو قفنوس دگر بار پری هست هنوز همچو قفنوس دگر بار پری هست هنوز