هستی از ما آلت خورده هستی، ما از هستی هستی از ما آلت خورده هستی، ما از هستی
هستی از ما آلت خورده هستی، ما از هستی هستی از ما آلت خورده هستی، ما از هستی
هستی از ما آلت خورده، از تو پندارد همی خوردهایم ما ز هستی موز هستی را، آلت گونه و میخوریم ما، بی، بدون بی هیچ هستی که هست باشدمان برای روز مبادا، مباد که باشیم ما بر هستی ماندگارتر از هستهی هلویی که نیست شود از برای آمدن هستهی دیگر بر هستی که هست باشدمان برای روز مبادا، مباد که باشیم ما بر هستی ماندگارتر از هستهی هلویی که نیست شود از برای آمدن هستهی دیگر بر هستی
هستی از ما آلت خورده هستی، ما از هستی
و تنها همان هستِ بیهست است که هُل میدهدمان شتاب کنیم تا بمانیم بر هستی و نمانیم از هستی میدویم ما، بی، بدونِ بی هیچ هستی گاو آهن گونه و میدویم ما بی، بدونِ بی هیچ هستی
وین میانه یکی نیست بر خالی هستهی من هلو شده هست شده یکی آلت که خوردهام من از هستی و درد میکند بد جور درد می کند بد جور طوری که روی دشت هستی بدوم و نعرهی من و ما هم هستیم بر آورم که من...- نه، باید بدوم فقط یک کلمه بگویم که من...- نه، باید بدوم بدوم، بدوم و بگویم بدوم و بگویم بر هستیان بر هستی
هستی از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم ما از هستی، از ما آلت خورده هستیم...