تو میدونستی و چیزی نگفتی
نگفتی تا دلم دیوونهتر شه
کلاف مبحم زندگی من
از این چیزی که هست پیچیدهتر شه
میدونستی به تو وابسته میشم
میدونستی که طاقت نمیارم
نگفتی و نگفتی تا یه وقتی
بلایی من سر خودم نیارم
جهانم بی الف شد وقتی رفتی
همه روزهای من همرنگ شب شد
شدم غرق توی دریاچهی عشقت
دلم از این شکستن جون به لب شد
هنوز منتظر قایق عشقم
تو اقیانوس شیرین نگاهت
هنوز آغوش تو ساحل امنه
برای من که هستم چشم به راهت
همینجا تک و تنها تا همیشه
به انتظار دیدنت میمونم
آخه فرض محاله که خودم رو
بدون تو به ساحل برسونم
جهانم بی الف شد وقتی رفتی
همه روزهای من همرنگ شب شد
شدم غرق توی دریاچهی عشقت
دلم از این شکستن جون به لب شد