جوونی هم بهاری بود و بگذشت به ما یک اعتباری بود و بگذشت ترنمهای گرم عاشقانه نوای جویباری بود و بگذشت میون ما و تو یک الفتی بود که اونم روزگاری بود و بگذشت بهار زندگانی رفت افسوس ز کف عمر جوانی رفت افسوس نگفتم راز دل یکدم به پیشش ز پیشم یار جانی رفت افسوس نگار نازنین هستم غلامت بگیر دستم ببر بالای بامت ببین بالای بامت کس نباشه بده بوسه از آن دور لبانت میون ما و تو یک الفتی بود که اونم روزگاری بود و بگذشت بیا ساقی و پر کن جام ما را ببر باد صبا پیغام ما را بگو از ما بدان شمع شب افروز نما روشن ز رویت شام ما را میون ما و تو یک الفتی بود که اونم روزگاری بود و بگذشت جوونی هم بهاری بود و بگذشت ترنمهای گرم عاشقانه نوای جویباری بود و بگذشت دو ابروی کج جانانه داری دهان دلکش و مستانه داری اسیر دام مویت شد دل من چه دگر زلف خود تا شانه داری