یه شبِ زمستون بود
همه جا برف ،چقدر خوب بود
توی سالن پر از دود
اونو دیدم من از دور
اومَد و زد رو لبم بووس
واای چه حالی داشتم ، من اون روز
همه مستِ شرابِ داغ
من و تو شدیم راهیِ باغ
نشستیم رو نیمکتِ چوبی
زمان میگذشت ، به چه زودی
میدیدم تورورو به روم
وای که دلمو بردی
نمیدونم خوابم ،یا بیدارم
این قصه غمگینه
خوابم یا بیدارم
رویای من اینه (اینه)
خوابم یا بیدارم
تو نیستی با من ،تو نیستی با من، نگرانم
یه شبِ زمستون بود
همه جا برف ،چقدر خوب بود
منو تو توی خیال فردا
بیخیالِ غمُ و غصّه و درد
ردِ پامون روی برفای سفید
اون لحظه هیشکی من و تو رو ندید
تا بفهمه، که ما عاشق همیم
شدیم لیلی و مجنونِ زمین
آدمِ تنهای قصه منم
که با فکرِ تو تنها میمیره
،که با آفتاب فردا
بیداری تو رو از من میگیره